دو اتاق در مجاورت هم قرار دارند.
هر کدام یک در دارند ولی هیچکدام پنجره.ندارند.
درهایشان که بسته باشد درون اتاقها کاملا تاریک است. در یک اتاق سه چراغ برق به توانهای ۱۰۰، ۱۱۰ و ۱۲۰ وات و در اتاق دیگر سه کلید برق مثل هم وجود دارد.
ما نمیدانیم کدام کلید کدام چراغ راروشن میکند( مثلا نمیدانیم آیا کلید وسطی مربوط است به چراغ وسطی یا به چراغهای دیگر اما بطور قطع میدانیم که هر کدام از کلید ها یکی از چراغها را روشن میکند. همچنین ترتیب چراغها را هم نمیدانیم ).
شما معلوم کنید که هر کلید مربوط به کدام چراغ است. برای اینکار و در شروع، شما باید در اتاق کلیدها باشید و کار را از آنجا شروع کنید.
شما میتوانید هر چند مرتبه که بخواهید کلیدها را روشن و خاموش کنید. اما شما تنها هستید و نمیتوانید از کسی کمک بگیرید و هیچگونه وسیله ای هم خواه برقی خواه غیر برقی بهمراه ندارید و مهمتر از همه اینکه شما حق ندارید بیش از یکبار وارد اتاق چراغها شوید و وقتیکه وارد شدید و بیرون آمدید، دیگر نمیتوانید مجددا وارد آن اتاق بشوید.
این معما را بیل گیتس در سال 2002 طراحی کرد تا از بین 100 مهندس یکی را برای شرکتش انتخاب کند.
اگر شما نتوانستید این معما را حل کنید یقینا به این دلیل بوده است که به فیزیک معما که همانا حرارت تولید شده در چراغها است توجه نداشتید و فکر خود را متمرکز بر تناظر چراغها و کلیدها نمودید، راه حلی که هرگز شما را به جواب نخواهد رساند.
امروز یه چی یاد گرفتم!
خوشحال شدم
چه معمای خوبی!... دقت آدم رو بالا می بره.
حالا شما چرا معمای دکتر حسابی رو "ترجیح" می دید؟
چون مهمای بیل گیتس واقعا ساده و آسونه!!!
ولی معمای دکتر حسابی در عین سادگی چند تا نکته ی مهم روانشناسی داره
ممنون که نظر دادی
راستش بیشتر تأکید من روی "ترجیح" دادن شما بود! کاری نداشتم به اینکه کدوم رو "ترجیه" میدین!
به هر حال ممنون که نظر دادین
همین کلی برای من ارزش داره